نام رمان:معماران عشق
نويسندگان:فائزه معيني.فاطمه كيومرثي
ويراستار: @sna.f
ناظر: @شيواقاسمي
ژانر:طنز ، عاشقانه ، پليسي ،كلكلي ،هيجاني
خلاصه:رمان درمورد سه تا دختر ترم اولي هست كه بعد رفتن به دانشگاه مجبور ميشند تا به مسافرت كاري برن و اين يعني شروع دردسرها و رويارويي با سه تا پسر و شروع اتفاق هاي تلخ و شيرين هست!
مسافرتي كه فقط روبه روي سه تا پسر قرار ندارن...
شروع جنگي دوباره،دخترايي كه غافل از فردايي كه در انتظارشونه!
نميدونند در مقابل چه ادم هايي قرار ميگيرن!
وقتي كه شش تا كاركتر سرگرم كارها و اتفاقاي روز مرشون بودن،دوتا مجنون وارد بازي ميشند!
يك مجنون براي انتقام و يك مجنون عاشق براي بدست اوردن عشقش!
كسي كه وارد بازي ميشه همه كار ميكنه براي بدست اوردن عشقش؛ دست به هر كاري ميزنه!
كسي كه بخاطر گذشتش منتظر زمانيه كه بتونه اتش انتقام و توي دلش خاموش كنه و اين بهترين فرصت براي همكاري با فرد تازه وارد هست.
جنگلي دردسر ساز براي دخترا و همچنين سه تا پسر شوم هست و بلاهاي خيلي زيادي سرشون مياره و اين بين مثلث عشقي به وجود مياد كه سرانجامش با خوشي گره ميخوره...!
مقدمه:دوستت نداشته باشم
اما...نميتوانم
و اين تنها جاييست كه
خواستن توانستن نيست...
بخشي از رمان:
(پروا)
تو كافه نشسته بوديم.امروز تولد كيميا بود،و قرار بود سوپرايزش كنيم.
شمم به گارسون افتاد كه داشت كيك و مياورد ،چشمام گرد شد و هي با ابرو و لب خوني سعي ميكردم بهش بگم كه نياره!
يهو چشمم خورد به دريا كه با ايما و اشاره ميگفت بيار بيار!
من ميگفتم نيار دريا ميگفت بيار.از اخر نتونستم خودم و كنترل كنم و از زير ميز با پام به مچ پاش ضربه اي زدم كه قرمز شد،با لبخند حرص دراري بهش نگاه كردم كه گفت:الهي سر قبرت خودم حلوات و پخش كنم.
گارسون كه از حركات ما كلافه شده بود ،توجه اي بهمون نكرد و كيك اورد ،كيميا پشتش به گارسون بود و متوجه نميشد.
گارسون كيك و اورد و ما بلند شديم شروع كرديم دست زدن كه كيميا با تعجب نگامون ميكرد.
_ تولدت مبارك ايشالا فسيل شي عشقم.
- دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۰۰ | ۱۵:۰۵
- ۴ بازديد
- ۰ نظر