
دانلود رمان جوكر نودهشتيا
دانلود رمان طنر
خلاصه: شيده دختر ۱۷ ساله ست كه شب تولدش، وقتي هيچ كس توي خونه نيست، گروگان گرفته ميشه. اون سيزده روز با گروگان گيرش توي يه خونه زندگي ميكنه و دقيقا وقتي كه عاشق گروگان گيرش شده… !
پيشنهاد ما
رمان تاجور قمر | zhr_banooكاربر نود و هشتيا
رمان گذر سايهها | ميناتحصيلداري،كاربر انجمن نودهشتيا
برشي از رمان:
گه گاهي فقط كل كل كردناي من باعث ميشد تنبيه بشم و اون با ندادن موبايل يا نياوردن ناهار يا شام، تلافي ميكرد.
روز چهارم
ساعت ۱۹:۵۷
_دوست پسر داري؟
كنارم با فاصله زياد روي كاناپه نشسته بود. اون روز بلاخره تونسته بودم بيام پايين. وضعيتم بهتر شده بود ولي نه خيلي. منم از دراز كشيدن ديگه داشت حالم بهم ميخورد. با سوال سورنا نگاهم رو از تلويزيون گرفتم و بهش دادم. سوالش خصوصي بود، ميتونستم جواب ندم. ولي براي من خيلي مهم نبود اين چيزا. جواب دادم:
_آره.
دوباره سوال كرد:
_چندتا؟
خندم گرفت. احتمالا توي گوشيم چيزي ديده بود! بي تفاوت گفتم:
_يه چندتايي… تو چي؟ دوست دختر داري؟
بدون نگاه كردن بهم جواب داد:
_اين يه سوال خصوصيه و به تو ربطي نداره.
دهنم باز موند. بيشعور!
_من بهت جواب دادم!
_دليل نميشه منم بهت جوابي بدم.
كامل به سمتش چرخيدم. اعتراض كردم:
_تو گفتي من سوالي داشته باشم ازت بپرسم
بالاخره نگاهم كرد.
_زندگي خصوصي من به تو ربطي نداره بچه. كجاي اين مسئله برات سخته؟
دست به سينه شدم. لجم گرفته بودم. پس اينجوري بود؟
چشم ريز كردم و پرسيدم:
_تحصيلاتت چيه؟
_دكترا.
عجب!
_دكتراي چي؟
_علوم و تكنولوژي فناوري هستهاي.
وات! چي؟ با چشم هاي گرد شده نگاش كردم. اصلا ايني كه گفت چه معني داشت؟ بيشتر بهش ميخورد يه خلافكار حرفه اي باشه تا يه فيزيكدان! اون لعنتي يه فيزيكدان بود، پس با يه اسلحه توي خونه من چه غلطي ميكرد؟! با دهن باز جوري نگاش كردم كه خودشم فهميد اطلاعات جديد چقدر براي من زياده از حد عجيب بود.
_شغلت چيه؟
سكوت كرد! سكوت كرد؟! اون يه فيزيكدان بود و جواب دادن به اينكه شغلش چيه احتمالا آسونترين سوال ممكنه بود؛ ولي اون جوابي نداد!
- دوشنبه ۳۱ خرداد ۰۰ | ۲۰:۲۸
- ۵ بازديد
- ۰ نظر