
دانلود رمان قلب هاي زنگ زده نودهشتيا
دانلود رمان غمگين
مقدمه: انسانها?? كه مارا رنج ميدهند؛ اغلب رنج كش?دهها?? هستند كه از مشك?ت خودشان نتوانستند عبور كنند… *نقل قول از: ارو?ن ?الوم*
پيشنهاد ما
سونات مَهتآب | هستي غفوري كاربر انجمن نودهشتيا
رمان هولوكاست| Tanya كاربر انجمن نودهشتيا
برشي از متن رمان
«مرد داستان»
– چرا دست از سرم بر نميدار?ن؟! با قفل? زدن روي اعصاب من ه?چ? گ?رتون نم?اد. من با دخترِ شر?كِ تو ازدواج نميكنم… حالم از همهشون بهم ميخوره… حت? از اون مارمولك? كه گوشه د?وار آبغوره گرفته كه عارف فكر كنه اون ناراض?ه و قلبش
مهربونه و من رو دوست داره، گند زده به اسم هرچ? مادره… زن بابام رو م?گم. زن دوم بابام.
با ضربه محكم? كه به صورتم خورد، به خودم اومدم. باز هم مثل ا?ن چند سال عارف بود كه سع? داشت با زور خفهام كنه و برتر?ش رو نشون بده. ا?ن اواخر هم سر ا?ن ازدواج كوفت? كه ميدونم همش بهانهست و معلوم ن?ست چه نقشهاي دارن، تعدادش ب?شتر و فاصلهاش كمتر ميشد.
واسه ضربهاي كه زده بود، چند ثان?ه منگ بودم كه با هوار عارف،حواسم سر جاش اومد. عارف همون بابامه ول? از وقت? فهم?دم چه آدم?ه، د?دم واقعا ل?اقت لقب پدررو نداره واسه هم?ن بهش م?گم عارف! چهل و نه سالشه و تقر?با ?ه پنج ساله پ?ش، دوباره زن گرفت و اسم زنش نگاره.
يه نگاهِ سردِ پر از نفرت، به ق?افه قرمزش انداختم. تا نگاهم رو د?د، دوباره دستش رو با شدت برد با? كه فرود ب?اره روي صورتم. پوزخند زدم و همزمان صورتم رو بردم جلو و با يه لحن پر از تمسخر گفتم:
-منتظر چ? هست?؟ بزن! بزن و دوباره غرور پسرت رو جلوي زن باباش خورد كن. بزن د?گه چرا معطل ميكني. مثل همون شب? كه ماهرخ رو كشتن و من گفتم كار ك? بوده ول? تو حت? مراعات حالمم نكردي. دو ساعت با كمربند و س?ل? ز?ر دست و پات لهم كردي. فكر كردي من با ا?ن كتكها چ?ز?م م?شه؟ نه! من تا انتقام مامانم رو از تو و زنت نگ?رم، نم?م?رم.
به وضوح د?دم كه رنگش پر?د و پلك چشمش لرز?د ول? به روي خودش ن?اورد… حس كردم هالهاي از شرمندگ? تو نگاهشه ول? واسم مهم نبود.
با بلند شدن صداش دوباره با همون حالت كه چند سال?ه طرز نگاهمه و نشسته روي صورتم نگاهش كردم تا بفهمه حواسم به حرفاشه.
عارف: باشه اگه ميخواي ازدواج نكن?، نكن ول?…
سر?ع به نگار نگاه كردم و آت?ش خشم رو قبل اينكه خاموش شه، توي چشمهاش د?دم. د?دم و دوباره لبم به پوزخندي باز شد و گفتم:
– ول? چ?؟
- یکشنبه ۲۷ تیر ۰۰ | ۱۹:۰۳
- ۱۴ بازديد
- ۰ نظر