رمان غزلم باش نودهشتيا

معرفي رمان هاي نودهشتيا

رمان غزلم باش نودهشتيا

نام رمان: غزلم باش

ژانر رمان: عاشقانه، انتقامي، پليسي

نام نويسنده: negin5817

ويراستار: @sna.f

ناظر: @.Venus

هدف: روايت كردن حقيقت هاي زندگي، در كنار پستي بلندي ها

ساعت پارت گذاري: نامعلوم

خلاصه رمان:بعد از سختي هاي زيادي كه تحمل كردم بالاخره به شغل دلخواه ام رسيدم
تا اينكه يه روز سرهنگ ترتيب يه جلسه رو داد و پرونده اي و بهم پيشنهاد كرد، به خاطر پدرم وكارهاش مجبور شدم دختري و اسارت بگيرم كه از جنس يخ بود!
سركشي هاي اون دختر يخي حالم و بدتر مي كرد..
از طرفي اون دختر عشق رفيقم بود!
بين شغلم و پدرم بايد يكي و انتخاب مي كردم 
پدري كه بزرگ ترين باند قاچاق خاورميانه رو اداره مي ‌كرد...

 

بخشي از رمان:

با بستن كمربندم وچيدن وسايل هام داخل كمد، وارد سالن شدم 
به محض ورودم بچه ها بلند شدن واحترام گذاشتن
- هفته ي گذشته مطلع شدم رده بزرگسالان بايد خودشون رو براي مسابقات آماده كنند.
همين طور كه خودتون هم خبر داريد؛ داور اراك بازي و به نفع خودش تموم مي كنه!
در مسابقات قبل هم شاهد چنين كلك هايي بوديم.
پس با دقت به حرف هام گوش كنيد
سخت تمرين مي كنيد، به هيچ عنوان نبايد خطا كنيد! اين خودش يك پوئن منفي محسوب مي شه! واما نكته ي آخر
تجهيزات مبارزه هر جلسه همراهتون باشه، مي خوام سخت تمرين كنيد، اين كاتا نيست؛ساده ازش بگذرم، مبارزه اس! 
حريف تمريني شما خودم هستم، اگه توانايي لازم رو نداشته باشيد، اجازه ورود به مسابقات و بهتون نمي دم، متوجه شديد؟!
بچه ها يك صدا گفتند:
- بله استاد
- خوبه! حالا بلند شيد و دو به دو با هم مبارزه كنيد.
منشي باشگاه علامت داد كه بيا اينجا

 

مطالعه‌ي رمان غزلم باش

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.