نام رمان : عشق آسان ندارد
نويسنده : _melow.a كاربر انجمن نودهشتيا
ژانر : هيجاني _ عاشقانه
هدف : من ازت گذشتم به بري خوشبخت بشي اما ، خدا بخشنده بود و تو رو برگردوند به خودم❤
ساعات پارت گذاري : نامعلوم _ احتمالا دو روز در ميان
خلاصه : فرنازي كه من ميشناختم خيلي عوض شده ، زمين تا آسمون فرق كرده ، فقط يه راه مونده دلشو به دست بيارم ، اونم ...
بخشي از رمان:
( آراز )
در باصداي بدي باز شد كه چشماي خشمگينم و به مقابلم دوختم
آسلي باگريه خودش و زمين انداخت
-بيشعور من دوستت دارم....چرا نميفهمي
چرا ميخواي به اين ماموريت بري؟!هاان
ميخوام زندگي كنيم...من دلم آشوبه...ايندفعه يك چيزي ميشه بخدا ميشه آراز...اصلا نميذارم بري آراز...والله نميذارم
با حرص روم و ازش گرفتم
پرونده اي كه سرهنگ بهم داده بود داخل چمدون گذاشتم
_روز اول بهت گفتم شغلم اينه...مگه نگفتم
باتمام عشقي كه بهت دارم آسلي ولي بايد برم
اين بار بحث يك كار مهمه...بايد برم تا تبرئه بشم
من خودم و تواين كار اثبات ميكنم
- دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۰۰ | ۱۵:۰۲
- ۴ بازديد
- ۰ نظر