داستان كوتاه سلسال | helia.z كاربر انجمن نودهشتيا

به نام نامي الله

5djn_img_20210330_122143_541.jpg

نام داستان :سَلسال(آب گوارا)

نويسنده:helia.z

ژانر:تخيلي_عاشقانه

هدف:به قلم كشيدن تخيلات و افكارم!

ساعات پارت گذاري: نامعلوم

خلاصه: جاودانگي، تمنا و استدعاي ديرينه ي تمامي مخلوقات است. در اين چند سالي كه هستي براي من به ارمغان آورده است، يافته ام كه تو با من ناميرا مي‌شوي. فريبت را نمي‌خورم! آسوده‌انديش باش، زيرا اين هوس را با خود به گور مي‌بري! شرافتم اذن اين را نمي‌دهد كه حتي لحظه اي بيشتر به زيستن ادامه دهي! نمي‌توانم شاهد به آتش‌كشيدن پاره‌اي از وجودم باشم و سكوت كنم. من از جنس آبم! به پا مي‌خيزم كه مانعت باشم.

 

مطالعه‌ي داستان سلسال

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.