رمان كوه به كوه نرسيد نودهشتيا

معرفي رمان هاي نودهشتيا

رمان كوه به كوه نرسيد نودهشتيا

1tfc_yrdi_negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1

عنوان: كوه به كوه نرسيد

نام نويسنده: fateme كار بر نودهشتيا 

ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعي 

هدف: هدف من از نوشتن رمان، پر كردن اوقات و فراغت مردمان كشورم و شادي آنها است. اميدوارم خوشتون بياد.

ساعات پارت گذاري: روزهاي زوج (شنبه، دوشنبه، چهارشنبه) ساعت نامعلوم

خلاصه: سلام! خب، مي‌خوام خلاصه‌ي رمان رو بگم. آم... چي بگم؟ آهان! فهميدم؛ داستان در مورد يه دختر مغرور، شيطون و البته خيلي خل هست كه به اصرار دوستش، به يك‌سفر معنوي مي‌ره و با شيطنت‌هايي كه اون‌جا نشون مي‌ده، همه رو شاكي مي‌كنه. از اون طرف يه هم‌دانشگاهيِ مذهبي و مغرور... دست روزگار اين دو رو هم‌سفر هم مي‌كنه و... به نظرتون چي مي‌شه؟ خب، همه‌اش رو كه نمي‌تونم اين‌جا بگم!

 

«مقدمه»

خدايا شروع سخن نامِ توست

وجودم به هر لحظه آرامِ توست

كافر اگر عاشق شود...

بي پرده مومن مي شود...

چيزي شبيه معجزه با عشق معنا مي شود

بخشي از رمان:

اِ اين كدوم مردم ازاري هست ؟ اين موقع صبح زنگ زده دستم رو بلند كردم و گوشيم رو كه داشت خودكشي مي كرد برداشتم اصلا نفهميدم كي بود.همينجوري جواب دادم:

- الو

-: .....

ديدم جواب نميده دوباره تكرار كردم 

- الو 

ديدم دوباره جواب نداد عصباني شدم و گوشيم رو يه گوشه پرت كردم و دوباره خودم رو زير پتو جا دادم داشت خوابم مي برد كه دوباره گوشيم زنگ خورد  با اعصابي داغون سريع جواب دادم و گفتم:

-آهاي مردم آزار چرا زنگ ميزني مزاحم ميشه پسرِي خر اگر يكبار ديگه زنگ بزني نه من نه تو !

و سريع گوشي رو قطع كردم. بعد از اينكه گوشي روقطع كردم فهميدم چه سوتي اي دادم  داشتم به سوتي خودم مي خنديدم و به مزاحمِفوش ميدادم كه دوباره اين گوشي زنگ خورد اين دفعه نگاه كردم واااي اين نسيمِ اوف معلوم نيست چقدر خنديده سريع جواب دادم.

- الو نسيم تويي؟

نسيم هم كه معلوم بود يه دل سير خنديده بريده بريده گفت: 

-واي باران خيلي باحالي


مطالعه‌ي رمان كوه به كوه نرسيد 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.