دانلود دلنوشته اسپري آسم نودهشتيا

معرفي رمان هاي نودهشتيا

دانلود دلنوشته اسپري آسم نودهشتيا

دانلود دلنوشته اسپري آسم نودهشتيا

دانلود دلنوشته اسپري آسم نودهشتيا

نام كتاب: اِسپري آسم
ژانر: تراژدي_اجتماعي
نويسنده: روشنا اسماعيل‌زاده
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
دانلود دلنوشته جديد
خلاصه: سنگي، چنگي بر گلويش زد. راه تنفس‌اش بسته شد و براي زنده ماندن تقلاكرد. نياز به اسپري داشت براي درمان نفس تنگي‌اش. آسم! بيماري‌اي كه آتش به جانش زد و خاكسترش را در كُل شهر عريان كرد. تاكنون براي خريد يك اِسپري التماس كرده‌اي؟ تا به حال خود را براي نفس كشيدن راحت، به در و ديوار كوبانده‌اي؟

 

پيشنهاد ما
رمان حب العرب|اوماي كاربر انجمن نودهشتيا
رمان نهالي تنومند | الهه وحدت، فاطمه بهشتي كاربران انجمن نودهشتيا

مقدمه:
عادت مي‌كني به اشك هايي كه…
آخرش هم رو صورت مي‌ماند
اين حواس و درد لعنتي
كه هيچ وقت سرِ جاي و به وقت‌اش نيست.
شبي از شب هاي تنهايي من است!
در حومه‌ي بي هواي اين شهر…
در آسماني كه پر از نفس تنگي‌ست.
رو به كوچه‌اي كه ديگر به ياد نمي‌آورم
كدام سويش را بيشتر دوست داشتم
يعني كجاست كسي كه خودم بودم؟
كوچه‌ي زندگاني‌ام چرا ديگر آسفالت نيست؟
از اول اين‌گونه خاكي بوده؟
به ياد ندارم!
شاعر: رضا آل علي (باكمي تغيير)

به هق- هق افتاد و ناليد:
-‌ غلط كردم رئيس! به خدا… آخ!
ولي مگر آن حيوان صفت گوش شنوا داشت؟
درد تا مغز و استخوانش نفوذ كرده بود؛ حس مي‌كرد الان است كه از هوش برود. صدا فرياد مرد، انزجار را در خون پسرك افزون كرد:
– پدرت رو درميارم بچه! من و دور مي‌زني؟ ميدم سگ‌هام تيكه- تيكه‌ات كنند.
نفهميد چقدر كتك خورد، آن قدر زدَش كه دست خودش درد گرفت و بي‌خيال شد.
اشك روي رخ سفيدش خشك شد. ديگر حتي دردي در بدنش حس نمي‌كرد. مگر جز شيطنت كودكانه، چه كرده بود؟ صداي نفس‌هايش، همانند درب زنگ زده، گوش‌خراش بود. از كف اتاق كه نه! بهتر است كلمه‌ي طويله را به آن نسبت داد، برخاست‌.  با طمانينه‌اي عجيب، روي كاه پراكنده شده در طويله نشست و زانوهايش را درهم جمع كرد. بار ديگر اشك از چشمانش چكيد.
به دستان قرمز شده‌اش نگريست. باز هم نفسش بالا نمي‌آمد. سعي كرد با چند سرفه، خاكِ تخيلي چسبيده به گلويش را قورت دهد، ولي موثر نبود.
باز هم تا صبح امانش بريده مي‌شد و بيداري مي‌كشيد.
با باز شدن درب آهنين و كدر، سريع از جايش بلند شد و همانند سيخي خشك شده، به شاهين چشم دوخت. زخم روي‌چانه‌اش، چشم‌هاي سبز وحشي‌اي و موهاي بسته شده‌ي مشكي‌اش به رخ ماتم زده‌ي پسرك دهن‌كجي مي‌كرد:
– رئيس گفته جريمه فردات اينه كه صبح شش به ميدون بري و هشت برگردي. گرفتي نفله؟


دانلود اسپري آسم

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.