
دانلود رمان عشق مرموز من نودهشتيا
نام كتاب: عشق مرموز من
نويسنده: مائده رضايي
ژانر : عاشقانه و رمان پليسي
صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: masso
ويراستار: paradise
تعداد صفحه:۵۵
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
رمان اكشن
خلاصه: چشم هام تلخي روزگار رو مي بينن. دلم با احساس تلخي واقعيت به درد ميان… ميخوام چشمهام رو ببندم و دلم و سركوب كنم. نه، نه… نميتونم اين كار رو بكنم. من بارانام دختري كه تو سختيها و مشكلات كم نياورد دختري كه همه ميگفتن ساكت و دست و پا چلفتيه به نظر شما اين شخصيت واقعيه منه؟يا ميتونه يه نقاب باشه؟
پيشنهاد ما
خواب موميايي|dony_aaaaf كاربر انجمن نودهشتيا
رمان دژخيم | Nilufar.r كاربر انجمن نودوهشتيا
مقدمه:
قصه نويس!
اينقدر ننويس بارونهاي خيس ابرهاي خسيس يه بار كه از من بنويس
اينقدر ننويس قصهي پاريس
اينقد ننويس فرق ميكنه مستر و ميس هر دو آدمن جرج و آليس پس بيا يه بار از من بنويس
قصه نويس!
من نميگم توي پاك نويس
تو چك نويس از من بنويس
اينقدر ننويس كي ميشه رئيس كي برده تندليس يه بار كه شده از من بنويس
قصه نويس !
قصه هاي بد رو نريس
حرفهاي كهنه ننويس
بنويس از يه دختر با چشمهاي خيس
در حال جنگ با آدم هاي خبيث
دلتنگ خانوادهاش هست اما دل سرد نيست…
( آراز )
– ناصر و دوستهاش در حال معاملهان قربان دستور چيه؟
سرهنگ : سرگرد دستور دستگيريشون از بالا رسيد شروع كنيد.
– همه ي نيرو ها به گوش باشين حمله شروع ميكنيم برين!
نيرو ها: چشم.
– بعد از دستگيري و تحويل ناصر، خلافكار حرفهايي كه خيلي وقت بود دنبالش بوديم ، به سمت اداره رفتيم.
سرهنگ: كارت عالي بود دقيقا موقع معامله گرفتيش ديگه نميتونه ادعاي دروغ كنه.
-مرسي سرهنگ ديگه ميتونم برم؟
سرهنگ: آره پسرم برو خونه استراحت كن فردا ميبينمت.
– چشم خداحافظ.
سرهنگ : خدا نگهدار.
– بعد از يه ماموريت طاقت فرسا به سمت خونه حركت كردم.
فرداي آن روز
– بازم چي شده، مگه زلزله اومده كه انقدر سر و صدا ميكني.
پرهام: مرده شورت رو ببرن پاشو ديگه چرا انقدر ميخوابي مي دوني ساعت چنده؟
دانلود رمان عشق مرموز
- سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۰۰ | ۱۰:۲۲
- ۱۸ بازديد
- ۰ نظر