
دانلود داستان جبهه انتظار نودهشتيا
نام كتاب: جبهه انتظار
نويسنده: Reyhaneh73 كاربر نودهشتيا
ژانر : تراژدي، مذهبي
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمي نسب
طراح جلد: Aramis.R_G
ويراستار: مثل پري
تعداد صفحه: ۱۳
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
خلاصه:
مادري گم شده در پيچ و خم هاي جاده ترديد، وسوسه هاي گاه و بيگاه درونش ميان هياهوي انفجار.
چشمان غمبارش در امتحان الهي، مي گردد تا شايد پاره تنش را بيابد.
سال ها انتظار در خلسهي نوميدي، تاوان اشتباه بيپايانش است.
چه كسي پناه بغض بيپناه اين مادر ميشود؟
مقدمه:
توكه ديدي ميان آدم هايي از جنس نامردي غريبهام، پس چرا عزم سفر كردي؟
من درد ميكشم، درد هايي كه همه از فرط دلتنگي است.
مگر اشتباهم چه قدر بزرگ بود كه اينگونه در محبس انتظار زندانيام؟
بغضهاي شبانهام، عادت شدهاند. كشيك دادن ميان كوچه ها، كار هر روزم است.
سال هاي زيادي است كه خواب بر چشمانم نيامده است.
چشم انتظاري درد بيدرمان من است.
پيشنهاد ما
رمان به فرمان عشق | Fereshte.k كاربر انجمن نودهشتيا
كنسرت اجباري | ليانا آرمند????كاربر انجمن نودهشتيا
از آسمان و زمين تير ميباريد، تانك ها ديوار هايي كه سد راهشان شده بودند را ميشكافتند و به مركز شهر نزديك تر ميشدند.
امّا او بيمهابا ميان كوچه پس كوچههاي شهر ميدويد ونام پارهي تنش را فرياد ميزد.
هر خانه خرابهاي را كه ميديد، داخلش ميشد و با اشك فرزندش را از آوارههاي خانه طلب ميكرد.
گويي زندگانياش در اين لحظات همانند مرگ است.
اشك هاي جاري شده بر صورتش، ديدش را تار كرده بودند، پاهايش ديگر تواني براي راه رفتن نداشت، هنگامِ اذان صبح بود كه فهميد پاره تنش، مقابل بعثيها در حال جنگ است.
از آن زمان تا به حال آرام و قرار ندارد، در دلش آشوب است، چگونه ميتوانست فرزندش را در يك قدمي مرگ ببيند؟ فرزندي كه سال ها با جان و دل او را پرورش داد…
- پنجشنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۰ | ۱۲:۲۶
- ۴ بازديد
- ۰ نظر