دانلود رمان دارم دير مي‌شوم نودهشتيا

دارم دير مي‌شوم
هانيه پروين(هاني پري) كاربر نودهشتيا
ژانر : عاشقانه_ اجتماعي_ تراژدي
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمي نسب
طراح جلد: sheydaw_hd
تعداد صفحه:۹۱
تهيه شده در انجمن نودهشتيا

 

خلاصه:
قاصدك وارانه گِرد جاده مي‌گردد و مي‌گردد و او را هيچ منتظري نيست. رنگ دل‌باختگي، طاقتش را بريده و اين دل، دلداري ندارد. لبخندي كه به چشم‌اش چنگ مي‌زند، به قلبش ريشخند مي‌زند! تصوير زناني كه دوشادوش مردش مي‌رقصند، شيشه قلبش را نشانه مي‌گيرد! نگاه مرد روي ليلي‌زاد و دستانش به روي ديگري مي‌لغزد… .

پيشنهاد ما
رمان شمع سوخته | معصومهE كاربر انجمن نودهشتيا
رمان سخاوت ماندگار | ف.افتخاري كاربر انجمن نودهشتيا


مقدمه
امواج تار به تار موهايم را آرام كرده‌ام؛ تو بيا و در آن پاروزني كن. لبخندم را قاب كرده‌ام، تو بيا و آن را از دوباره نقاشي كن. چشمانم را حكم داده‌ام، جز “تو” براي هيچي توفان نمي‌شوند؛ تو بيا و پاي آن‌ها را مُـهر كن… مُهر كن آن‌ها را با غنچه داغ لبانت! بازوانم زِ قيد آستين‌ها رها شده‌اند. تو بيا و طراحي كن به روي سپيـدترين كاغذ دنيا! تو بيا و ميهمان‌شان كن به طرحي، به طرحي با قلم سرانگشتانت. قلبم را خانه تكاني كرده‌ام از جز “تو”. تو بيا و در آن فرمانروايي كن. اصلاً تو بيا و در جنگل موهايم يا درياي چشمانم، كوير لبانم و يا دشت دستانم… تو بيا و سلطان باش بر تمام من!
وقتي نيستي ز خودم سير مي‌شوم
مثل غروب جمعه دلگير مي‌شوم
هر روز يك خرابه به دوشم كشيده است
هر شب به ذوقِ دست تو تعمير مي‌شوم
مردِ غريبه ‌ا‌ي‌ست كه از خويش مي‌رَمد
وقتي به ذهنِ آينه تصوير مي‌شوم
ديوانه – گيج – عاشق – حواس‌پرت
اين‌طور پيشِ جامعه تعبير مي‌شوم
از يك غرورِ محض به اشباع مي‌رسم
وقتي به جُرم عشق تو تحقير مي‌شوم
يخ بست سينه‌ام – كمكم كن اي آفتاب
دارم در انتظار تو تبخير مي‌شوم
اي بي هراس – تكيه به فردا نكن كه من
كم كم براي ديدن تو دير مي‌شوم.

***

چشمانش از تكه‌هاي پاره پاره شده دامن اسكاتلندي محبوب‌اش كه در گوشه به گوشه‌ي اتاق خودنمايي مي‌كرد، به روي عقربه‌هاي ساعتِ كج شده روي ديوار كشيده شد. پلك‌هايش را محكم به روي زشتي و زيبايي‌هاي دنيايش فشرد و دستش را مالش‌گونه به روي ناحيه مورد هجوم درد، به گردش درآورد. به ملحفه چنگ انداخت كه رنگش از سفيدي به سرخي نجسي مايل گشته بود و تن رنجورش را از تخت دو نفره‌شان جدا كرد.
احساس حقارت از قدم برداشتن، نفس كشيدن و سرِ افتان‌اش پيدا بود.


دانلود رمان دارم دير مي‌شوم

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.