نام رمان: تشنج
نام نويسنده: عطيه حسيني
ژانر: تراژدي_ معمايي_ اجتماعي
هدف: خالي
زمان پارتگذاري: نامعلوم
خلاصه: زني محكوم به سنگسار ميشود. همان زماني كه قلبش چون ماهيِ از آب پريده در سينهاش جَست و خيز ميكند، همان زماني كه گلويش از خوف خشكيده است و نَفَسش براي دخول و خروج تضرع ميكند، به سمت گودال كشيده ميشود. دخترانش، شاهد آخرين آبي اند كه او نوش ميكند؛ پسرش، آن والهي سينه سوخته، كلوخ و سنگ در دست ميگيرد تا نفسبُر مادرش شود و همسرش، شايد او بيش از حد متحمل زجر شده كه رحم را به بيرحمي ميفروشد و فوارهي خشم از چشمانش زبانه ميكشد! سرگذشت چگونه گذشت كه جوهر قلم زندگي زن، در اين نقطه از صفحه خشكيد؟ جوهر هفت رنگ دفترچهي حيات سايرين، قرار است چه چيزي را بِنِگارد و چگونه بينم و خاموش شود؟
مقدمه:
• ماه با بغض و اشكي ناتمام، رو به يزدان، پشت كوهِ بينشان، نور را فرياد زد!
• قاضي شهر، آن ستودندهي قِسط آدمان، سر در گريبان، بيامان، نيمهشب حُكم را اطلاق كرد!
~ آفتاب زَرفشان، آن فروغ بينشان، برقي از جهل و سفاهت پخش كرد!
~ خاك گنگ و بيزبان، آن حقيرِ نَرمه و بوتهفشان، نقشي از گودال در حريمش باش كرد!
• زن، آن خَليقِ مهربان، آن ظريفاندامِ رويان در زمان، تُنگِ آب سفرهي گودال شد!
• سنگ، آن شقي و سُفلهجان، آن جسيمِ شوكنشان، زينتي بر چهرهي رعناي آن ريماه شد!
"از عُط"
دانلود رمان تشنج
- سه شنبه ۰۷ اردیبهشت ۰۰ | ۱۱:۴۶
- ۵ بازديد
- ۰ نظر