
دانلود رمان پسران پيت نودهشتيا
نام كتاب: پسران پيت
نويسنده: ساجده كمالي كاربر نودهشتيا
ژانر: عاشقانه_ تخيلي_ هيجاني
تعداد صفحه: ۷۶
ويراستار: Maedeh.h و Helia16
صفحهآرا: _Hadiseh_
طراح جلد: Roar
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
دانلود رمان تخيلي
خلاصه: دو برادر با دو سرنوشت متفاوت، سرنوشتي كه هيچ يك در آن دخيل نبودند. دوستي و دشمني كه در ركاب هم ميتازند، كدام يك از خط پايان ميگذرد؟! نبرد دو برادر، رزمايش قدرت آب و آتش! كدام يك موفق خواهند بود؟ پدري سرسخت و غمخوار، پدري كه جدال فرزندانش را داوري ميكند. آيا او قاضي خوبي خواهد بود؟
مقدمه: چگونه ميشود دل بشكافد؟ بشكند و خرد شود؟
چگونه ميتوان آن دل را دوخت؟ با نخي ابريشمي يا مفتولي سيمي؟
دل اگر زخم بردارد، ميشود ترميمش كرد؛ اما اگر از وسط بشكافد ميشود كاري كرد؟
زخم قلب اگر بماند، مثل زخمهايي ديگر، چيزهاي بد، نفرت، زشتي و كينه به خود ميگيرد و چرك ميكند؛ اما ميشود با آبي پاك آن چرك را شست و قلب پاره را دوخت تا محبت مانده در دل محافظت شود، بماند و رشد كند؟ آتش دل با آب خاموش ميشود.
پيشنهاد ما
رمان روياي چشم آبي | Fa.m كاربر انجمن نودهشتيا
رمان بارش آفتاب | نسترن اكبريان كاربر انجمن نودهشتيا
به نام خداي دل عاشقان
به نام دلآهنگ دلدادگان
گوشهاي از اين جهان، شاهي بر پريان روشنايي حكومت ميكرد. سرزميني به نام نپوس كه اكنون ششمين امپراطور را در خود پرورانده بود؛ درگير مراسمي مهم بود.
هفت سال ميشود كه برايان پيت در مقام بزرگ سرزمين حكومت ميكند و اكنون روز پيوند قلبي او با بانو بتي در حال رقم خوردن است. روزي كه شاه پيت كامل ميشود و رسماً بتي را به عنوان ملكه خود معرفي ميكند.
پريان سرزمين نپوس، مشتاقانه منتظر ورود پادشاه برايان و ملكه بتي بودند كه اين انتظار پايان مييابد و بعد از گذشت زماني اندك، شاه برايان و ملكه بتي وارد كاخ ميشوند.
همه وزيران و بزرگان كاخ براي اداي احترام به پا ميخيزند. ملكه بتي با اقتداري تمام و درعين زيبايي و مهرباني، دستانش را براي پاسخ به اداي احترام بزرگان بالا ميبرد و از آنان تقاضاي نشستن ميكند.
آرام به سمت تختي كه روي سكو قرار داشت؛ قدم بر ميداشتند و دست در دست هم به حاضران لبخند ميزدند. بانو بتي و پادشاه پيت به جايگاه خود ميرسند و در آن مستقر ميشوند و منتظر شروع مراسم تاج گذاري ميمانند.
ملكه سخت دلشوره دارد؛ اما سعي دارد بر خود مسلط شود. در همين حين پري لائورا كه مقامي بالاتر از شاه برايان دارد و پادشاه همه سرزمينهاي پريان است، به بانو نزديك ميشود و تاج او را بر روي موهاي ابريشمي حنايي رنگاش قرار ميدهد.
بتي، ملكه نپوس ميشود و پريان از اين بابتشكرگذاري ميكنند. شاه برايان هم چنين احساسي داشت. حس خوشنودي و مقاومتر شدن، حس اميدي بيپايان كه باعث ميشود با تمام اقتدار بيان كند:
_ پريان سرزمين نپوس! امروز سرزمين ما به يمن ملكه بتي، روز بابركتي خواهد داشت. شاد باشيد و از خودتان پذيرايي كنيد.
و بعد روي تخت مينشيند و به پريان سرزمينش كه غرق در شادي بودند، مينگرد.
- چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۰ | ۱۱:۱۱
- ۶ بازديد
- ۰ نظر