
دانلود دلنوشته بوي عشق نودهشتيا
نام كتاب: بوي عشق
نويسنده: بيتا فولادي كاربر نودهشتيا
ژانر: عاشقانه
طراح جلد: Mojgan_a
صفحهآرا: _Hadiseh_
ويراستار: نرگس نظريت
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
دلنوشته عاشقانه
مقدمه: از عشق چه بگويم كه زيباتر و شيرينتر از آن در دنيا نديدهام؟ عشقي كه وسعتش بيانتهاست و همانند دريا پاك و بيكران است!
پيشنهاد ما
رد پاي گرگ | فاطمه زهرا ربيعي كاربر انجمن نودهشتيا
رمان زعم زرد، نويسنده | زهرا زنده دلان كاربر انجمن نودهشتيا
«دعاي پيرمرد گدا»
پيرمردي را ديدم؛
گوشهاي نشسته بود و گدايي ميكرد.
جلو رفتم و پولي به او دادم.
نگاهي به من كرد و گفت:
– جوان خير ببيني و هرگز عاشق نشوي!
تعجب كردم! برگشتم و دليل دعايش را پرسيدم.
كمي مكث كرد و گفت:
– چون آدم عاشق يا تنهاست يا همانند من گدا.
آن زمان معني اين دعايش را نفهميدم،
ولي سالها بعد پي بردم كه
بهترين دعاي عمرم را همان پيرمرد گدا برايم كرده!
«انتظار»
نگاهي به ساعت روي ديوار كردم كه عقربههايش تكان ميخوردند، ولي يار من نميآمد.
مگر ديگر ياري هم مانده بود كه بيايد؟!
اين حس تنها حس انتظار دختركي بود كه براي اولين بار عاشق شد و با تمام وجودش شكست و با هر قدمي كه بر ميداشت تكهاي از قلب و وجودش را جاي ميگذاشت!
تصوير ساعت و صداي تيك تاك عقربههايش هر لحظه برايم محو و كوتاهتر ميشدند تا اينكه چشمان غمگينم ديگر طاقت اين همه بغض را نياورد و جاري شد!
چشمم را از ساعت گرفتم و روي تخت دراز كشيدم و به اميد روزي كه چشمانم كامل بسته شود به خواب رفتم.
- شنبه ۲۵ اردیبهشت ۰۰ | ۲۲:۲۸
- ۶ بازديد
- ۰ نظر