طعمه توهم
(هستي همتي)كاربر نودهشتيا Ara
۱۲/۱۲/۹۹
ژانر : معمايي، تخيلي،فانتزي و ترسناك
صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: F.am
ويراستار: Ara
تعداد صفحه:۸۵
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
WWW.98IA3.IR
خلاصه:
آن هنگام كه درخشندگياش به خاموشي ميگرايد و گرفتاري بُعد دومش را در انبوهي از سايهها رقم ميزند،
گمراهي احاطهاش ميكند و توهمات تاريكش در پس باريكه راهي، هدايتش را به سوي غايتِ پيچ و واپيچ
خوردهاش عهدهدار خواهد شد…
مقدمه:
نميدانم
يا نميفهمم
يا نميتوانم بفهمم!
شومترين رخدادهاي رقم خورده مرا در بر گرفتهاند
و تلاشهايم در پي ادراكشان، كشف حقايق پنهانشان آنچنان مرا گيج نموده كه از حضورشان سير گشتهام و حيران و سر گشته اطرافم را از نظر ميگذرانم…
لامسهام ناآشناييهاي حضورش را حس ميكند
و در تقابلش عقلم آشنايياش را فرياد ميزند؛
حضور ناپيدايش همان است كه در كابوسهايم، سايههاي مرگ را به سويم سوق ميدهد؛
مرگي كه به جسمش توان ميبخشد و به روانم آزاري از جنس آشوب…
كلاه هوديام را از آنجا كه بود پايينتر كشاندم؛ تا به جايي كه حتي از در معرض ديد قرار نگرفتن بينيام هم اطمينان حاصل شد و در حين چشم چرخاندن به اطراف آن دخمهي زير زميني كه به اصطلاح «مجموعه خلافكاري» ناميده ميشد، حلقهي انگشتانم را به دور ليوان لبريز گشته محكمتر نمودم تا فشار حرصم را بر روي بند بند انگشتانم وارد نمايم.
با گذر نگاهم از روي هر شخصي كه در تير راسم واقع ميگشت، پوزخند قرار گرفته بر روي گوشهي لبانم پر رنگتر شده، جلوهاي خاص به زير كلاهِ مشكي رنگ ايجاد ميكرد؛ تا پيش از دو سال گذشته كه گذرم حتي به چندين خيابان بالاتر از چنين مكانهاي آلودهاي نميخورد، افرادي را كه اخيراً خود در ميانشان لول ميخورم را همچون ساير اعضاي نزديكانم كه اشخاصي شسته و رفته بودند، احمق و گاهي رواني ميپنداشتم كه گويا عقلشان تاب برداشته است؛
- سه شنبه ۱۷ فروردین ۰۰ | ۰۸:۴۷
- ۶ بازديد
- ۰ نظر