رمان دوست دارم نودهشتيا

معرفي رمان هاي نودهشتيا

رمان دوست دارم نودهشتيا

gbl7_img-20210125-wa0027.jpg

نام رمان: دوست دارم????

نويسنده: غزل نيك نژاد 

هدف از نوشتن: به رخ كشيدن عشق واقعي.

ساعات پارت گذاري: هر شب به جز جمعه ها

خلاصه: سودا، به همراه بهترين دوستش نيلوفر، در تركيه زندگي مي‌كنند و صاحب شركت كارمانيا هستند. از اين رو آرمين، كسي كه ديوانه‌وار سودا را دوست دارد، تمام تلاش خود را مي‌كند تا دل او را به دست بياورد اما تلاش‌هايش بي‌فايده است. بعد از گذشت يك مدت، سودا و نيلوفر با كساني آشنا مي‌شوند كه برايشان مثل خانواده هستند. سودا، عشق را بين آنها تجربه مي‌كند. آرمين تمام تلاشش را مي‌كند تا آن دو عاشق را از هم جدا كند، البته به كمك شخصي به نام ثنا! آرمين و ثنا نقشه هاي شومي مي‌كشند و ثنا بخاطر اعتماد به آرمين ضربه هاي بدي مي‌خورد اما همچنان به همكاري با آرمين ادامه مي‌دهد. آرمين از تهديد تا اسلحه كشي، هر كاري كه توانست كرد تا بالاخره موفق شد كه سودا به اجبار جوري وانمود كند كه انگار او را دوست دارد اما بعد از يك مدت...

مقدمه: حرف بزن!

صدايت را دوست دارم.

بگو!

فقط بگو!

چه فرق دارد؟!

از من

از تو

از باران

در آغوشم بگير!

و در گوشم

از ماندن بگو

از دوستت دارم هايي بگو 

كه از شنيدنش دلم بلرزد!

گونه هاي خجالتي‌ام رنگ بگيرد

از دلبري چشم هايت بگو!

كه چگونه دلم را هوايي كرده

از هر چه خودت مي‌خواهي بگو

عاشقانه صدايت را دوست دارم!

 بخشي از رمان:

مشغول قدم زدن توي پياده رو بودم و فحش نثار جد و آباد نيلوفر مي‌كردم كه ديدم حلال زاده زنگ زد.

- به- به! نيلو خانم ذكر خيرت بود، البته ذكر خير كه چه عرض كنم داشتم فحش نثارت مي‌كردم.
- حقت بود آبروت و داخل جمع بردم تو آدم نميشي! 
- يادم ننداز كه اون جد و آباد بي‌گناهت بيشتر فحش مي‌خورن‌ها! 
- راستي امشب هم يه جشن داريم، تولد كاملياس مياي ديگه نه؟
- مگه ميشه نيام من اگه يه روز به عمرم مونده باشه بايد حال تو رو تو يه مهموني بگيرم.
- خيلي بزي!

- نه خير عزيزم اون كه جنابعالي هستيد.


مطالعه‌ي رمان دوست دارم

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.