اسم رمان: الههي قمر
نويسنده: ايدا رشيد
ژانر: تخيلي، عاشقانه، طنز.
خلاصه: رمان درمورد دختري به اسم سونياست كه الههي ماه و زيباييه ولي خودش خبر نداره و توي دنياي انسان ها زندگي ميكنه! براي مسافرت تنهايي به شمال ميره و اتفاقهاي ناگواري براش ميوفته و باعث دگرگون شدن زندگيش ميشه ولي با اومدن يك نفر به زندگيش تموم اين اتفاق هاي ناگوار فراموش ميكنه! حال چه اتفاقي براي او افتاده است؟ چه كسي وارد زندگي او ميشود؟ چگونه به عالم خود ميرود؟! زندگي اون دگرگون ميماند يا نه؟! كدام است حقيقت؟ كدام است جواب؟
مقدمه:
رفتم و رفتم.
رفتم به دنيايي ناشناخته!
به دنيايي پا گذاشتم كه همه چيزش برايم مبهم بود!
وارد عالمي عجيب شدم كه مرا سردرگم كرد.
عالمي پر از موجودات عجيب!
پا به كهكشاني گذاشتم كه مرا عوض كرد!
مرا تبديل به يك الهه كرد، الههي ماه!
بخشي از رمان:
لباس تكواندوم رو از تنم بيرون آوردم و لباس خودم رو پوشيدم. شالم رو سرم كردم و از رختكن بيرون اومدم. با صداي خانم شمس (مربي تكواندوم) سمتش چرخيدم كه گفت:
- سونيا جان شش روز ديگه دان چهارت رو ميگيري و ميري مسابقه. اين چند روز رو استراحت كن و براي مسابقه هفته بعد آماده باش!
لبخندي زدم و گفتم:
- چشم استاد.
لبخندي به روم پاشيد. باهاش خداحافظي كردم و از باشگاه بيرون اومدم. سوار ماشينم شدم و به طرف خونمون حركت كردم.
مطالعهي رمان الههي قمر
- چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۰ | ۱۷:۵۸
- ۵ بازديد
- ۰ نظر